اشعار شهاب مقربین
اشعار شهاب مقربین
اشعار شهاب مقربین,اشعار شهاب مقربین,شعر شهاب مقربین,بهترین اشعار شهاب مقربین,اشعار عاشقانه شهاب مقربین,اشعار کوتاه شهاب مقربین,اشعار جدید شهاب مقربین,مجموعه اشعار شهاب مقربین,گزیده اشعار شهاب مقربین,گزینه اشعار شهاب مقربین,شعر شهاب مقربین,اشعار عاشقانه شهاب مقربین,شعر از شهاب مقربین,شعرهای شهاب مقربین,شعر کوتاه شهاب مقربین,شعر نو شهاب مقربین,شعر عاشقانه شهاب مقربین,شعری از شهاب مقربین,بهترین شعر های شهاب مقربین,بهترین شعرهای شهاب مقربین,زیباترین اشعار شهاب مقربین,شعر شهاب مقربین,شعر شهاب مقربین,شعر از شهاب مقربین,شعرهای شهاب مقربین,شعر کوتاه شهاب مقربین,شعر نو شهاب مقربین,شعر عاشقانه شهاب مقربین,شعری از شهاب مقربین,بهترین شعر های شهاب مقربین,اشعار شهاب مقربین,شعرهای شهاب مقربین,بهترین شعرهای شهاب مقربین,شعرهای زیبای شهاب مقربین,جدیدترین شعرهای شهاب مقربین,اشعار کوتاه شهاب مقربین,اشعار عاشقانه شهاب مقربین,اشعار عاشقانه شهاب مقربین
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد شهاب مقربین برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
زمانی است که از کلمات خستهام
گروه گروه هجوم میآورند
مینشینند در سرم
مثل دستهی پرندگان بر سر درختی
دست بر دست میکوبم
بانگ بر میکشم
میپرند و پراکنده میشوند
یک پرنده خاموش اما
نه میترسد
نه میرود
نه آوازش را میخواند…
اشعار شهاب مقربین
به خانه میآیم
تو نیستی
اندوهت مرا سنگ میکند
مثل مجسمه میایستم
در آینه نگاه میکنم
من نیستم
شعر شهاب مقربین
در خیابان باران به من گفته بود
که در خانه چشمانت هستند
در خیابان باران به من گفته بود
که در خانه دلم گرم خواهد شد
و لبانم لبان تو را زمزمه خواهند کرد
در خیابان باران به من گفته بود
بهترین اشعار شهاب مقربین
باران در آینه میبارد
اندوهت مرا آب میکند
من نیستم.
اشعار عاشقانه شهاب مقربین
دریا عمیق است
تنهایى، عمیق تر
دستت را بده
با هم دست و پا بزنیم
پیش از آن که غرق شویم
اشعار کوتاه شهاب مقربین
همه ی راه ها
که با پا پیموده نمی شوند.
دستت را به من بده…
اشعار جدید شهاب مقربین
اگر دری میان ما بود
می کوفتم
در هم می کوفتم
مجموعه اشعار شهاب مقربین
اگر میان ما دیواری بود
بالا میرفتم
پایین می آمدم
فرو می ریختم
گزیده اشعار شهاب مقربین
اگر کوه بود
دریا بود
پا می گذاشتم
بر نقشه ی جهان و
نقشه ای دیگر می کشیدم
اما میان ما هیچ نیست
هیچ
و تنها با هیچ
هیچ کاری نمی شود کرد.
گزینه اشعار شهاب مقربین
میخواستم دنیا را عوض کنم
دنیا عوض شد
اما کار من نبود
شعر شهاب مقربین
میخواستم انسان را دگرگون کنم
انسانها دگرگون شدند
نه آنگونه که من میخواستم
اشعار عاشقانه شهاب مقربین
حالا دیگر
فقط میخواهم
تو را نگهدارم
همانگونه که بودی
بی هیچ تغییری
پیچیده در رویاهای کاغذیام
شعر از شهاب مقربین
و تو
میدانم
عوض نخواهی شد
همانگونه که بودی
گریزپا
پرطغیان و تغیّر
ویرانگر
رودخانهی آتش…!
شعرهای شهاب مقربین
دور بودیم
دور
صدای هم را نمیشنیدیم
نزدیک شدیم
تکان خوردنِ لبها را میدیدیم
صدای هم را نمیشنیدیم
شعر کوتاه شهاب مقربین
نزدیکتر شدیم
صدای هم را میشنیدیم
کلماتِ هم را نمیفهمیدیم
نزدیکتر شدیم
کلماتِ هم را میفهمیدیم
طعمِ کلماتِ هم را نمیدانستیم
شعر نو شهاب مقربین
نزدیکتر شدیم
آنقدر که لبها را به هم دوختیم
و کلمات به هم پیچیدند
کلماتِ پیچیده دورمان کردند
دور…
شعر عاشقانه شهاب مقربین
من آویخته از طناب
تو شلیک کردی
تو شلیک کردی به طناب
برگشتم به زندگی
به شلیکِ دستهای تو
شعری از شهاب مقربین
اشتباه کرده بودند
دارند دوباره نشانه میروند
قلبم را
حالا درست نشانه گرفتی
بزن
به قلب هدف
زندگی همین است
که شلیک میشود از دستهای تو.
بهترین شعر های شهاب مقربین
گفتم که می روم
می روم
دور شدنم را می بینی
می بینی
از انتهای افق خواهم گذشت
خواهم گذشت
از سرزمین های غریب
که نشانی از ردپای تو ندارند
از اقیانوس ها
که بوی تنت را نشنیده اند
از جنگل
که نمی توانند مثل تو
مرا در خود گم کنند
بهترین شعرهای شهاب مقربین
خواهم رفت
آنقدر دور خواهم رفت
که دور ِ زمین از زیر پایم بگذرد
تا ببینی باز
روبهروی تو ایستادهام!
زیباترین اشعار شهاب مقربین
میپرسم
چرا، چرا، چرا
و صورتم را در دستهایم پنهان میکنم
چرا این دستها
نتوانستند کاری کنند
جز پنهان کردنِ صورتم..!
شعر شهاب مقربین
درخت پشت پنجره دوستت دارد
دارد دستهایش را تکان می دهد
دارد می رقصد
تو نیز برخیز
برگهای سبزت را تکان بده
میوه های شیرینت را فرو بریز
برقص… برقص
تا دنیا از تو یاد بگیرد
زیبا باشد.
شعر شهاب مقربین
دنبال دو کلمه می گشتم
دو کلمه
مانند پچ پچ دو برگ
در گوش هم
یا زمزمه ی دو لب
در جست و جوی یک بوسه
دنبال دو کلمه می گشتم
مانند دو گوشواره
که آویزه ی گوشـت کنم
شعر از شهاب مقربین
کلمات صف کشیدند
دسته دسته
دستبند تو شدند
کلماتی که دستت را دوست می داشتند
تو چنگ زدی
از هم گسیختی
رشته ی کلمات را
در هم ریختی
فرو انداختی
هر یک را به گوشه ای.
شعرهای شهاب مقربین
دنبال یک کلمه می گردم
یک کلمه ی خاموش
مانند یک بوسه
که جمع کند همه ی کلمات را
روی لب های تو
شعر کوتاه شهاب مقربین
گاهی صخرهها هم گریه میکنند
ندیدهای تو
هرگز هم نخواهی دید
اما صخرهها هم گاهی گریه میکنند
نمیدانی چرا
هرگز هم به تو نخواهم گفت
اما گریه میکنند صخرهها
دریاها با خود غمی را میآورند و میبرند
اما صخرهها نمیدانی
وقتی که گریه میکنند …
وقتی که گریه میکنند …
شعر نو شهاب مقربین
این همه شعر نوشتم…
آنچه می خواستم نشد.
زمزمه کردم، ورد خواندم، فریاد کشیدم…
نشد آنچه می خواستم.
پاره کردم، آتش زدم، دوباره نوشتم…
نشد!
شعر عاشقانه شهاب مقربین
تو چیز دیگری بودی،
بگو تو را که نوشت
که سرنوشت مرا
کاغذی سیاه کرد!
شعری از شهاب مقربین
بیا باز فریب بخوریم
تو فریب حرف های مرا و
من فریب نگاه تو را …
مگر زندگی چه می خواهد به ما بدهد
که تو از من چشم برداری و
…من نگویم
که دوستت دارم
بهترین شعر های شهاب مقربین
جوانیام
گوشهی آغوش تو بود
لحظهای صبر اگر میکردی
پیدایش میکردم
آغوشت را باز کردی
برای رفتنام
شاید حق با تو بود
من دیر شده بودم!
اشعار شهاب مقربین
دیر یا زود
مانند یک دستهی گل
باید که حسرتم را در بغل بگیرم و بروم
به خواستگاری آن زن ِ خاکی
که نه نخواهد گفت
آغوشش را باز خواهد کرد
و همه چیزم را خواهد گرفت
و من همه چیزم را به او خواهم بخشید
بی هیچ حسرتی
مگر این حسرت ابدی
که دهانم را میگیرد
دیگر چگونه بگویم که دوستت دارم!؟
شعرهای شهاب مقربین
برفی که میبارید من بودم
تو را احاطه کردم
در بَرَت گرفتم
گونههایت را نوازش کردم
شانههایت را بوسیدم
و پاره پاره ریختم
پیشِ پای تو
بهترین شعرهای شهاب مقربین
بر من پا گذاشتی
کوبیدهتر سختتر محکمتر شدم
تابیدی به من
آب شدم.
شعرهای زیبای شهاب مقربین
مرا به آغوشت کشیدی
به صلیبی که
سرنوشتم بود!
جدیدترین شعرهای شهاب مقربین
تصویرت را در آب دیدم
تو رفتی
من به دنبال رودخانه راه افتادم …
اشعار کوتاه شهاب مقربین
همهی کلمات
معنای تو را میدهند
مثل گلها همه
که بوی تو را پراکندهاند
اشعار عاشقانه شهاب مقربین
سکوت کردهام
که فراموشت کنم
اما مدام
مثل زنبوری سرگردان ،
رانده از کندویش
دور گلم میگردم
اشعار عاشقانه شهاب مقربین
آشنایی ما قدیمیست
سالها ما غروب ماه را تماشا کردهایم
و قرنها ماه
غروب ما را
اشعار شهاب مقربین
زمان انتظار تمام شد
دیگر شعر غمگینی نخواهم نوشت
دیگر
شعر غمگینی نخواهم نوشت
کسی نمیآید
قرار نیست بیاید
دیگر
شعر نخواهم نوشت
شعر شهاب مقربین
رویای تو کودکی بود
دری را کوبید
و فرار کرد
بهترین اشعار شهاب مقربین
آنقدر خلاف موج شنا خواهم کرد
تا رودخانه مسیرش را عوض کند
یا غرق شوم
در خوابی
که برای تو دیدهام
اشعار عاشقانه شهاب مقربین
برفی سنگین نشست
درختی زیبا شد
درختی شکست
اشعار کوتاه شهاب مقربین
هر روز که میگذرد
تکهتکهام میکند
مینشینم
تکههای خودم را جمع میکنم
کنار هم میچینم
میبینم تکهای گم شده
هر روز که میگذرد
سبکتر میشوم
اشعار جدید شهاب مقربین
زمانی اگر
تکههای گمشده را پیدا کردی
کنار هم بچین
او باید من باشم
باقی پازل بیمعنایی بود
که در آن
بازیگر و بازیچه را
از هم نمیشناختی
مجموعه اشعار شهاب مقربین
از پسِ این همه برف
که در دلم بارید
بوی تو میآید
گل کاشتی بهار!
گزیده اشعار شهاب مقربین
در سکوتِ میان جامههای سیاه و گلهای سفید
دارند زنگ ناقوس را مینوازند
اما من
همچنان یکبند
صدای زنگِ دبستانم را میشنوم
گزینه اشعار شهاب مقربین
سکوتِ سربیِ پیش از سپیدهدمان
قوقولیقوی خروسِ مردهایست
نمی شنوی
شعر شهاب مقربین
ساقه ی علفی
کنار ساقه ی علفی
در علفزاری انبوه
در باد خم می شویم
به سمت دیگری
و دیگری
به سمت دیگری
و دیگری
به سمت دیگری
و دیگری…
اشعار عاشقانه شهاب مقربین
دیدارهای تازه
با خود فاصلههای بسیار آوردند
و غریبههایی را که هنوز
مجالِ نامگذاریشان را نیافتهایم
شعر از شهاب مقربین
فرزندان ما
از جنسِ خاطرههایی دیگرند
و ما که
نه آنقدر پیر شدهایم
که زنگ صدای یکدیگر را نشناسیم
و نه چندان جوان ماندهایم
که خوابهای شیرین خود را تکرار کنیم
به شکستنِ عهدی قدیم متهم میشویم
که فکر میکنیم
هرگز نبسته بودیم
شعرهای شهاب مقربین
همین که خیال میکنی
رسیدهای به قرار
راهی بیراه
مثل سگی وفادار
پوزهاش را باز پیش پایت میگذارد
تا دوباره دور شوی
دور
از قراری که
خیال میکردی
شعر کوتاه شهاب مقربین
رفتن
آمدن
رفتن
آمدن
رفتن
آمدن
رفتن
آمدن
رفتن …
دریا هم نمیفهمد
چه میخواهد
شعر نو شهاب مقربین
برای خندیدن
هنوز راههای زیادی پیدا میشود
میتوانی جلوی آینه بایستی و
برای خودت شکلک دربیاوری
(این کار فقط یکبار خندهدار است)
شعر عاشقانه شهاب مقربین
میتوانی بنشینی و
حماقتهای زندگیات را
یکی یکی پیش رو بگذاری و بشماری
(این خندههای بیشماری را در پی خواهد داشت
اگرچه کمی تلخ)
شعری از شهاب مقربین
یا اگر هیچیک میسر نشد
بیدلیل بلند شو بلند
قاه قاه بخند
(قهقهههای هیستریک هم
گاهی گرهی را باز میکنند
بگذار بگویند دیوانهای
وقتیکه دیوانگی
تنها مجالِ توست برای خندیدن)
بهترین شعر های شهاب مقربین
روی میز
دستهایت را به هم حلقه کن
پیشانیت را روی انگشتهای درهم فرورفتهات بگذار
و زار زار گریه کن
آنقدر گریه کن
تا گریهها تمام شوند
حتماً دیگر در تو جایی باز خواهد شد
برای یک لبخند
بهترین شعرهای شهاب مقربین
در را باز نکردی
دوچرخهی پستچیدر باران زنگ زد
باز کن
آلبوم تمبرهایت را
نگاه کن
جای خالی تصویری را
که برایت خبرهایی آورده بود
و …
باطل شد
زیباترین اشعار شهاب مقربین
نیمهات را گم کردهای
ماه تنگدل ؟
صبور باش
نیمهی ماه به سراغت میآید
و تو را کامل خواهد کرد
نیمهی من
برنخواهد گشت
شعر شهاب مقربین
گونهام را خشک کردم
خیالتان نباشد
باران بود
باران اردیبهشت
شعر شهاب مقربین
دستِ سردم !
از چه میلرزی
تو توانا بودی
پنجره را ببند
مداد را بردار
دوباره شعرهای عاشقانه بنویس
– نه!
این زمستان از پنجره نیامدهاست
شعر از شهاب مقربین
کنار هم
شانه به شانه
یک لحظه
وقتی به راه خود میرفتند
یکی به سمت شرق
دیگری به غرب
شعرهای شهاب مقربین
چارپایه را از وسط بر می دارم
می گذارم کنار پنجره
دیگر با آن رفیق شده ام
با این طنابِ آویزان از سقف هم
دستی به پشتش می زنم
و می گذارم همین جا باشد
(شاید برای وقتی دیگر)
شعر کوتاه شهاب مقربین
فعلاً که آفتابِ تو تابیده است
فعلاً که انتظاری دیگر روزم را قشنگ کرده است
فعلاً که جادوی جمله ی دهانِ تو دست از من بر نمی دارد
می نشینم روی چارپایه
مثل دیوانه ها لبخند می زنم
زُل می زنم به طناب
انگار آونگِ ساعتی قدیمی
دارد لحظه هایم را
بی رحمانه شماره می کند
شعر نو شهاب مقربین
زمستان بود
یخ زده بودیم
آتشی روشن کردیم
برف را سوزاندیم
باد را آتش زدیم
از گرمی سرمست شدیم
یا از مستی سرگرم
شالی که گرم مان می کرد
به باد دادیم
نمی دانستیم
باد شعله ور می رفت
تا بهارمان را
به آتش کشد
شعر عاشقانه شهاب مقربین
ای کاش درخت بودم
زبانم زبانِ سکوت بود
تا سکوت تو را می فهمیدم
مثل زبان گنجشکی تنها
که حرف پاییز را فهمیده است
شعری از شهاب مقربین
شاید که راه نجات
غرق شدن در دریا باشد
ساحل دور نیست
اما کسی
انتظار نمی کشد
بهترین شعر های شهاب مقربین
عید نزدیک است
امروز بنفشهها را دیدم
در جعبههای چوبی
پشت یک وانت
داشتند میرفتند
اشعار شهاب مقربین
غمگین نباش
روزی گناه ما بخشیده خواهد شد
روزی که همه
خواهند فهمید
ما به دنبال چیدن سیب خود بودیم
این سیب ما نبود
که نصیب ما کردند
شعرهای شهاب مقربین
گوشی را بردار
دارد دلم زنگ میزند
از آهن نیست اما
در هوای تو
خیس از بارانی که میدانی از آسمان ِ کجا باریدهاست
دارد زنگ میزند
بهترین شعرهای شهاب مقربین
گوش کن
چگونه از همیشه بلندتر
مانند طنینِ یک فریاد
صدای زنگ پیچیده در اتاقت
دلم دارد زنگ میزند
گوشی را بردار
شعرهای زیبای شهاب مقربین
تو درآمدی
گلها درآمدند
این شعر اما
هنوز درنیامده است
جدیدترین شعرهای شهاب مقربین
پس بهتر است سکوت کنیم
حرف زدن آزار میدهد آدمها را
حرف زدن آسیب میرساند به دوستی
پس بهتر است
یک دقیقه سکوت کنیم
به احترام دوستی آدمها
اشعار شهاب مقربین
- ۹۶/۰۹/۰۳